آخرین روز کاری
فرشته مامان امروز آخرین روزیه که اومدم سر کار و قراره که دیگه نیام . خودت که می دونی همش به خاطر تو وروجکه . دوست ندارم زیاد به تو فشار بیارم و اذیتت کنم . راستش دلم واسه سر کار اومدن تنگ می شه . واسه همکارم هم همین طور . ولی خوب واقعا الان به استراحت احتیاج دارم بعضی وقتا صبح که بیدار می شم به زور از توی رختخواب بلند می شم . آخه مامانی ماشالله تو بزرگ شدی و شبها تکون خوردن واسم خیلی سخته به خاطر همین خوب نمی خوابم . همه می دونن که من بچه ام و همسرم رو به کار ترجیح می دم و با اینکه کار کردن رو خیلی دوست دارم حداقل تا زمانی که نی نیم رو از شیر نگرفتم سر کار نمی رم . شاید توی خونه کارهای جانبی انج...
نویسنده :
پریسا
10:23